شب شد و در محیط تاریکی
با زبان دعا سخن گفتم
سر به زیر و شکسته و تنها
پیش چشم خدا سخن گفتم
از خجالت دو گونه ام سرخ و
اشک حسرت ز دیده می بارم
من همان بنده ی خودت هستم
روسیاهم، بدم، گهکارم
ولی حالا شنیده ام گفتی
که به دنبال بنده میگردی
تا بدی مرا بپوشانی
جامه ی پاک و تازه آوردی
جای دوری نمی رود امشب
با محبت بیا نگاهم کن
من که سر در گم و پریشانم
تو کریمانه سر به راهم کن
تلخی کام روزگار مرا
گاه گاهی عسل کنی خوب است
در میان جدال خوف و رجا
بنده ات را بغل کنی خوب است
از غضب کردنت هراسانم
ای جمیع صفات رحمانی
بزن اما خودت بلندم کن
هر زمان، هر کجا که می دانی
آه از فراق و تنهایی
سینه ام باز شعله ور شده است
گل من در تنور عشق حسین
دم به دم آب دیده تر شده است
میرسد هر نفس شمیم بهشت
هر کجا حسین همدم ماست
آتشت را نصیب خولی کن
دوری از کربلا جهنم ماست
السلام علیک یا ارباب
با دلی بیقرار و چشمی تر
خون تازه هنوز می ریزد
از گلویت به دامن مادر
ما شما را عزیز میدانیم
نامتان بهتر از سر و جان است
بخشی از مرهم جراحاتت
اشک سینه زنان ایران است
مثل یک مادر پسر مرده
مثل ابر بهار می باریم
از لب تشنه و و لب گودال
روضه های نگفته ای داریم
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
بسمه تعالی با سلام خدمت شما عزیزان که از وب من دیدن کردید ! اگر سوال یا نظری داشتید در بخش نظر مطرح فرمایید التماس دعا
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
به نظر شما کدام یک از موارد زیر برای این وب مناسب تر است؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی