loading...
منیب
رسول خلج بازدید : 37 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)

شب شد و در محیط تاریکی

با زبان دعا سخن گفتم

سر به زیر و شکسته و تنها

پیش چشم خدا سخن گفتم


از خجالت دو گونه ام سرخ و 

اشک حسرت ز دیده می بارم

من همان بنده ی خودت هستم

روسیاهم، بدم، گهکارم


ولی حالا شنیده ام گفتی

که به دنبال بنده میگردی

تا بدی مرا بپوشانی

جامه ی پاک و تازه آوردی


جای دوری نمی رود امشب

با محبت بیا نگاهم کن

من که سر در گم و پریشانم

تو کریمانه سر به راهم کن


تلخی کام روزگار مرا

گاه گاهی عسل کنی خوب است

در میان جدال خوف و رجا

بنده ات را بغل کنی خوب است


از غضب کردنت هراسانم

ای جمیع صفات رحمانی

بزن اما خودت بلندم کن

هر زمان، هر کجا که می دانی


آه از فراق و تنهایی

سینه ام باز شعله ور شده است

گل من در تنور عشق حسین

دم به دم آب دیده تر شده است


میرسد هر نفس شمیم بهشت

هر کجا حسین همدم ماست

آتشت را نصیب خولی کن

دوری از کربلا جهنم ماست


السلام علیک یا ارباب

با دلی بیقرار و چشمی تر

خون تازه هنوز می ریزد

از گلویت به دامن مادر


ما شما را عزیز میدانیم

نامتان بهتر از سر و جان است

بخشی از مرهم جراحاتت

اشک سینه زنان ایران است


مثل یک مادر پسر مرده

مثل ابر بهار می باریم

از لب تشنه و و لب گودال

روضه های نگفته ای داریم


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بسمه تعالی با سلام خدمت شما عزیزان که از وب من دیدن کردید ! اگر سوال یا نظری داشتید در بخش نظر مطرح فرمایید التماس دعا
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما کدام یک از موارد زیر برای این وب مناسب تر است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 36
  • بازدید کلی : 913
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت